معنی کاشف واکسن اطفال

حل جدول

کاشف واکسن اطفال

جون صوارد سالک


کاشف واکسن فلج اطفال

جونس ادوارد سالک

سالک


کاشف واکسن

جنر


کاشف واکسن وبا

هاپکین


کاشف واکسن ابله

ادوارد جنر


کاشف واکسن آبله

ادوارد جنر

ادواردجنر

جنر


کاشف واکسن سیاه‌زخم

پاستور


کاشف واکسن هاری

پاستور


کاشف واکسن سرخجه

ادوار جنر

اطلاعات عمومی

کاشف واکسن هاری

لویی پاستور

لغت نامه دهخدا

واکسن

واکسن. [س َ] (فرانسوی، اِ) ماده ٔ آبله که از گاو گرفته به انسان تزریق می شود، نیز هر ماده ای که برای تزریق درست کرده می شود. (فرهنگ نظام). مایه. (لغات فرهنگستان). میکروب ضعیف شده یا کشته شده ٔ امراض که به منظور ایجاد مصونیت در بدن انسان یا حیوان نسبت به مرضی مسری - خصوصاًهنگام شیوع آن مرض - با آمپول آن را در عضله تزریق کنند مانند واکسن سیاه سرفه و دیفتری یا زیر پوست تزریق شود چون واکسن وبا و التور یا با ایجاد خراش سطحی روی پوست آن را وارد بدن کنند مانند واکسن آبله.


اطفال

اطفال. [اِ] (ع مص) بابچه شدن. (تاج المصادر بیهقی). دارای بچه ٔ خرد شدن. (از اقرب الموارد). اطفال زن و جانور ماده، کودک نوزاد نهادن. (از متن اللغه). || به شبانگاه درآمدن. (منتهی الارب).در شبانگاه درآمدن. (ناظم الاطباء). در طَفَل درآمدن، و طفل بمعنی تاریکی است. (از اقرب الموارد) (از متن اللغه). اطفال قوم، داخل شدن آنان در طَفَل. (از متن اللغه). رجوع به طَفَل شود. || سرخ گردیدن آفتاب نزدیک غروب. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). اطفال شمس، سرخ شدن آن نزدیک غروب. (از اقرب الموارد).نزدیک شدن خورشید به غروب. || اطفال سخن،اندیشیدن آن را. تدبر کردن در آن. (از متن اللغه).

معادل ابجد

کاشف واکسن اطفال

659

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری